کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نه بر صحرا نظر دارم نه در گلزار می‌گردم

    بهار فرصت رنگم به گرد یار می‌گردم

    قضا چون مردمک جمعیت حالم نمی‌خواهد

    تحیر مرکزی دارم که با پرگار می‌گردم

    حیا کو تا زند آبی غبار هرزه تازم را

    که من گرد هوس می‌گردم و بسیار می‌گردم

    به عجز خامه می‌فرسایدم مشق سیهکاری

    که درهر لغزش پا اندکی هموار می‌گردم

    نی بی برگ من هنگامهٔ چندین نوا دارد

    ز بی‌بال‌وپری سر تا قدم منقار می‌گردم

    ز اشک افشانی شمعم وفا بر خویش می‌لرزد

    که می‌داند ز شغل سبحه بی‌زنار می‌گردم

    تعلق از غبار جسم بیرونم نمی‌خواهد

    به رنگ سایه آخر محو این دیوار می‌گردم

    تو حرفی نذر لب کن تا دلی خالی‌کنم من هم

    که بر خود همچو کوه از بی‌صدایی بار می‌گردم

    هوس صبری ندارد ورنه از سیر گل و گلشن

    کشم گر پا به دامن یک گل بی‌خار می‌گردم

    نفس را از طواف دل چه مقدار است برگشتن

    اگر برگردم ازکوبت همین مقدار می‌گردم

    زخواب ناز هستی غافلم لیک اینقدر دانم

    که هر کس می‌برد نام تو من بیدار می‌گردم

    کجا دیدم ندانم آن کف پای حنایی را

    که من عمریست گرد عالم بیکار می‌گردم

    گر از صهبا نیاید چارهٔ مخموری‌ام بیدل

    قدح از خو‌یش خالی می‌کنم سرشار می‌گردم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha