کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نفس را بعد ازین در سوختن افسانه می‌سازم

    چراغی روشن از خاکستر پروانه می‌سازم

    به فکر گوهر افتاده‌ست موج بیقرار من

    کلید شوق از آرام بی‌دندانه می‌سازم

    خیال مصرع یکتایی‌اش بی‌پرده می‌گردد

    به مضمونی‌ که خود را معنی بیگانه می‌سازم

    نی‌ام آیینه اما در خیالش صنعتی دارم

    که تا نقش تحیر می‌کشم بتخانه می‌سازم

    سرا پا خار خارم سینه چاک طرهٔ یارم

    به جسمم استخوان تا صبح‌ گردد شانه می‌سازم

    محبت در عدم بی‌نشئه نپسندد غبارم را

    همان‌گرد سرت می‌گردم و پیمانه می‌سازم

    رم لیلی نگاهان ‌گرد تعمیر جنون دارد

    چو وحشت در سواد چشم آهو خانه می‌سازم

    عقوبتها گوارا کرد بر من بی پر و بالی

    قفس چندان‌که تنگی می‌نماید دانه می‌سازم

    دما‌غ طاقتی ‌کو تا توان ‌گامی ز خود رفتن

    سرشکی ناتوانم لغزشی مستانه‌ می‌سازم

    سر و برگ تسلی دیده‌ام وضع‌ عبارت را

    برای یکمژه خواب اینقدر افسانه می‌سازم

    به‌کام عشرتم گر واگذاری حاصل امکان

    دو عالم می‌دهم برباد و یک دیوانه می‌سازم

    مبادا بیدل آن‌گنجی‌که می‌گویند من باشم

    مرا هم روزگاری شد که با وبرانه می‌سازم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha