کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر چراغ ازنفس سوخته بر می‌کردم

    شب هنگامهٔ تشویش سحر می‌کردم

    آرزو در غم نامحرمی فرصت سوخت

    کاشکی سیرگریبان شرر می‌کردم

    گرد اوهام رهایی نشکستم هیهات

    تا قفس را نفسی بالش پر می‌کردم

    یاد آن دولت بیدارکه در خواب عدم

    چشم‌نگشوده بر آن‌جلوه نظر می‌کردم

    زان تبسم‌که حیا زیر لبش پنهان داشت

    چه شناهاکه نه در موج‌گهر می‌کردم

    آه بیدردی فرصت نپسندید از من

    آن قدر جهد که خونی به جگر می‌کردم

    فطرت از جوهر تنزیه‌که در طبع من است

    آب می‌شد اگر اظهار هنر می‌کردم

    این بنایی‌که جهان خمزدهٔ پستی اوست

    نردبان داشت اگر زبر و زبر می‌کردم

    امشبم نالهٔ دل اشک فشان پر می‌زد

    چقدر حل معمای شرر می‌کردم

    قدم سعی به جایی نرساندم بیدل

    کاش چشمی به نمی آبله تر می‌کردم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha