بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۷۳: گر چراغ ازنفس سوخته بر میکردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر چراغ ازنفس سوخته بر می کردم شب هنگامهٔ تشویش سحر می کردم آرزو در غم نامحرمی فرصت سوخت کاشکی سیرگریبان شرر می کردم گرد اوهام رهایی نشکستم هیهات تا قفس را نفسی بالش پر می کردم یاد آن دولت بیدارکه در خواب عدم چشم نگشوده بر آن جلوه نظر می کردم زان تبسم که حیا زیر لبش پنهان داشت چه شناهاکه نه در موج گهر می کردم آه بیدردی فرصت نپسندید از من آن قدر جهد که خونی به جگر می کردم فطرت از جوهر تنزیه که در طبع من است آب می شد اگر اظهار هنر می کردم این بنایی که جهان خمزدهٔ پستی اوست نردبان داشت اگر زبر و زبر می کردم امشبم نالهٔ دل اشک فشان پر می زد چقدر حل معمای شرر می کردم قدم سعی به جایی نرساندم بیدل کاش چشمی به نمی آبله تر می کردم بیدل دهلوی