بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۵۵: زبن باغ همچو شبنم رنج خیال بردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زبن باغ همچو شبنم رنج خیال بردم هرکس طراوتی برد من انفعال بردم ماه از تمامی اینجا آرایش کلف داشت من نیز رنج فطرت بهر ملال بردم در دیر نا امیدی دل آتشی نیفروخت آخر به دوش حسرت چون شب زگال بردم داد دل از عزیزان کس بیش ازاین چه خواهد در مجلس کری چند فریاد لال بردم باوضع اهل عالم راضی نگشت همت هرکلفتی که بردم زبن بد خصال بردم دل را تردد جاه ازفقرکرد غافل در آرزوی چینی عرض سفال بردم چون شعله کز ضعیفی خاکسترش پناهست پرواز منفعل بود سر زیربال بردم یاد نگاهی امشب بر صفحه ام زد آتش رفتم ز خویش و با خود فوج غزال بردم تنهایی ام بر آورد از تنگنای اوهام زین ششدر آخرکار بازی به خال بردم بیدل به این سیاهی کز دور کرده ام گل پیش یقین خود هم صد احتمال بردم بیدل دهلوی