کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چون آینه چندان به برش تنگ گرفتم

    کز خویش برون آمدم و رنگ گرفتم

    نامی که ندارم هوس نقش نگین داشت

    دامان خیالی به ته سنگ‌ گرفتم

    عجز طلبم گشت عنان تاب نگاهش

    ره بر رم آهو ز تک لنگ گرفتم

    چون غنچه شبم لخت دلی در نظر آمد

    دامان تو پنداشتم و تنگ گرفتم

    خلقی در ناموس زد و داغ جنون برد

    من نیزگرفتم‌که ره ننگ‌گرفتم

    خجلت‌کش خودسازی‌ام از خودشکنیها

    نگشوده در صلح و ره جنگ‌ گرفتم

    گر چرخ نسنجید به میزان وقارم

    من نیز به همت‌ کم این سنگ‌ گرفتم

    در ترک تعلق چقدر ناز و غنا بود

    بر هر چه هوس پای زد اورنگ‌ گرفتم

    تاگرم‌کنم بستر امنی‌که ندارم

    چون صبح نفس زیر پررنگ‌گرفتم

    بیدل نفس آخر ورق آینه‌ گرداند

    سیلی به تجرد زدم و رنگ‌ گرفتم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha