کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تحیر مطلعی سرزد چو صبح‌ از خویشتن رفتم

    نمی‌دانم‌ که آمد در خیال من‌ که من رفتم

    صدای ساغر الفت جنون کیفیت‌ست اینجا

    لب او تا به حرف آمد من از خود چون سخن رفتم

    شبم بر بستر گل یاد او گرداند پهلویی

    تپیدم آنقدر بر خود که بیرون از چمن رفتم

    ز بزم او چه امکانست چون شمعم برون رفتن

    اگر از خویش هم رفتم به دوش سوختن رفتم

    برون لفظ ممکن نیست سیر عالم معنی

    به عریانی رسیدم تا درون پیرهن رفتم

    تمیز وحدتم از گرد کثرت بر نمی‌آرد

    به خلوت هم همان پنداشتم در انجمن رفتم

    درین گلشن که سیر رنگ و بوی خودسری دارد

    جهانی آمد اما من ز یاد آمدن رفتم

    ندارم جز فضولیهای راحت داغ محرومی

    به خاک تیره چون شمع از مژه بر هم زدن رفتم

    به قدر لاف هستی بود سامان فنا اینجا

    نفس یک عمر بر هم یافتم تا در کفن رفتم

    به اثباتش جگر خوردم به نفی خود دل افشردم

    ز معنی چون اثر بردم نه او آمد نه من رفتم

    چو گردون عمرها شد بال وحشت می‌زنم بیدل

    نرفتم آخر از خود هر قدر از خویشتن رفتم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha