کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یاد من کردی به سامان‌گشت ناز هستی‌ام

    نام دل بردی قیامت کرد ساز هستی‌ام

    تخم عجزم پرتنک سرمایهٔ نشو و نماست

    سجده‌ای می‌دانم و بس نو نیاز هستی‌ام

    تنگ ظرفی احتیاطم ورنه مانند حباب

    بحر می‌بالد زآغوش گداز هستی‌ام

    همچو شمعم هر نگه داغی دگر ایجاد کرد

    اینقدر یارب که فرمود امتیاز هستی‌ام

    من هم از موهومی ساز نفس غافل نی‌ام

    تاکجا خواهد دمید افسون طراز هستی‌ام

    صبحم و در پردهٔ شب زندگانی می کنم

    بی‌نفس خوابیده‌است افسانه ساز هستی‌ام

    گر همه توفان شوم‌ کیفیتم بی‌پرده نیست

    عشق درگوش عدم خوانده‌ست راز هستی‌ام

    ای شرار رفته از خود پر به بیرنگی مناز

    دیده‌ام رنگی که من هم بی‌نیاز هستی‌ام

    سایه را بر خاک ره پیداست ترجیح عروج

    اینقدر من نیز بیدل سر فراز هستی‌ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha