کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نوبهار آرد به امداد من بیمارگل

    تا به جای رنگ ‌گردانم به‌ گرد یار گل

    در گلستانی که شرم آیینه‌دار ناز اوست

    محو شبنم می‌شود از شوخی اظهارگل

    باغبان‌! از دورگردان چمن غافل مباش

    تا کی‌ام دزدیده باشد رخنهٔ دیوار گل

    از خموشی پرده ‌دار شوخی حسن است عشق

    می‌کند بلبل نهان در غنچهٔ منقار گل

    تا نفس باقیست باید خصم راحت بود و بس

    هم ز بوی خویش دارد در گریبان خار گل

    رنگ بو نامحرم فیض بهار نیستی است

    خاک راهی باش و از هر نقش پا بردار گل

    گر ز اسرار بهار عشق بویی برده‌ای

    غیر داغ و زخم و اشک و آبله مشمار گل

    بر بساط غنچه خسبان‌ گر رسی آهسته باش

    می‌شود از جنبش نبض نفس بیدار گل

    این حدیث از شمع روشن شد که در بزم وقار

    داغ دارد زیب دل چون زینت دستار گل

    حاصل این باغ بر دامن‌ گرانی می‌کند

    چون سپر بر پشت باید بستنت ناچار گل

    جلوه در پیش است تشویش دگر انشا مکن

    هرکجا باشد همان بر رنگ دارد کار گل

    شوخی نشو و نماها بس که شبنم‌پرور است

    سبزه چون مژگان بیدل ‌کرده ‌گوهر بارگل

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha