کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر چنین جوشاند آثار دویی ننگش ز دل

    دیدن آیینه خواهدکرد دلتنگش ز دل

    آدمی را تا نفس باقیست باید سوختن

    پاس مطلب آتشی داده‌ست در چنگش ز دل

    ناتوانی هر کرا چون نی دلیل جستجو است

    تا به لب صد نردبان می‌بندد آهنگش ز دل

    دقتی دارد خرام کاروان زندگی

    چون نفس باید شمردن‌ گام و فرسنگش ز دل

    ناله‌واری گل کند کاش از چکیدنهای اشک

    می‌زنم این شیشه هم عمریست بر سنگش ز دل

    طینت آیینه و خاصیت زاهد یکی است

    تاکجاها صافی ظاهر برد زنگش ز دل

    خامی فطرت دل ما را به داغ وهم سوخت

    ای ‌خدا آتش فتد در عالم ننگش ز دل

    غنچهٔ ما بر تغافل تا کجا چیند بساط

    می‌رسد آواز پای رفتن رنگش ز دل

    در طلسم ما و من جهد نفس خون خوردنست

    بر نمی‌آرد چه سازد وحشت لنگش ز دل

    شوخی طاووس این‌گلشن برون بیضه نیست

    آسمان برمی‌کشد عمریست نیرنگش ز دل

    با خرد گفتم درین محفل که دارد عافیت

    گفت آن سازی ‌که نتوان یافت آهنگش ز دل

    لیلی آزاد و این نُه خیمه دام وهم کیست

    از فضولی اینقدر من کرده‌ام تنگش ز دل

    چون نفس بیدل چه خواهد جز فغان برداشتن

    آن ترازویی‌ که باشد در نظر سنگش ز دل

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha