بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۲۵: گر چنین جوشاند آثار دویی ننگش ز دل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر چنین جوشاند آثار دویی ننگش ز دل دیدن آیینه خواهدکرد دلتنگش ز دل آدمی را تا نفس باقیست باید سوختن پاس مطلب آتشی داده ست در چنگش ز دل ناتوانی هر کرا چون نی دلیل جستجو است تا به لب صد نردبان می بندد آهنگش ز دل دقتی دارد خرام کاروان زندگی چون نفس باید شمردن گام و فرسنگش ز دل ناله واری گل کند کاش از چکیدنهای اشک می زنم این شیشه هم عمریست بر سنگش ز دل طینت آیینه و خاصیت زاهد یکی است تاکجاها صافی ظاهر برد زنگش ز دل خامی فطرت دل ما را به داغ وهم سوخت ای خدا آتش فتد در عالم ننگش ز دل غنچهٔ ما بر تغافل تا کجا چیند بساط می رسد آواز پای رفتن رنگش ز دل در طلسم ما و من جهد نفس خون خوردنست بر نمی آرد چه سازد وحشت لنگش ز دل شوخی طاووس این گلشن برون بیضه نیست آسمان برمی کشد عمریست نیرنگش ز دل با خرد گفتم درین محفل که دارد عافیت گفت آن سازی که نتوان یافت آهنگش ز دل لیلی آزاد و این نُه خیمه دام وهم کیست از فضولی اینقدر من کرده ام تنگش ز دل چون نفس بیدل چه خواهد جز فغان برداشتن آن ترازویی که باشد در نظر سنگش ز دل بیدل دهلوی