کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای جوش بهارت چمن‌آرای تغافل

    چون چشم تو سر تا قدمت جای تغافل

    عمریست‌ که آوارهٔ امید نگاهیم

    ازگوشهٔ چشم تو به صحرای تغافل

    از شور دل خسته چه مینا که نچیده‌ست

    ابروی تو بر طاق معلای تغافل

    ازنقطهٔ‌خالی‌که‌برآن‌گوشهٔ‌ابروست‌

    مهری زده‌ای بر لب گویای تغافل

    سربازی عشاق به بزم تو تماشاست

    هرچند نباشد به میان پای تغافل

    کو هوش ادا فهمی نازی که توان خواند

    سطر نگه از صفحهٔ سیمای تغافل

    هرچند نگاه تو حیات دو جهان است

    من‌کشتهٔ تمکینم و رسوای تغافل

    فریاد که از لعل تو حرفی نشنیدیم

    موجی نزد این گوهر دریای تغافل

    دلها به تپش خون شد و ناز تو همان است

    مپسند به این حوصله مینای تغافل

    از حسن در این بزم امید نگهی نیست

    ای آینه خون شو به تماشای تغافل

    بیدل نکشیدیم زکس جام مدارا

    مردیم به مخموری صهبای تغافل

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha