به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
با چنین شوخی نشیند تا بهکی بیکار گل
رخصت نازی که گردد گرد آن دستار گل
نالهٔ ما را، ز تمکینت بهای دیگر است
میکند یک دم زدن صدرنگ در کهسار گل
اینقدر توفان نوای حسرت گلزار کیست
کز شکست رنگ میبالد به صد منقار گل
درگلستانی که مخمور خیالت خفتهایم
رنگ میبازد ز شرم سایهٔ دیوار گل
آگهی آیینهدار معنی آشفتگی است
میشود خوابی پریشان چون شود بیدار گل
چشمکو تا محرم اسرار بیرنگی بود
ورنه زین باغ تحیر میدمد بسیار گل
تا گهر باشد چرا دریا کشد ننگ حباب
حیف باشد جز دل عاشق به دست یار گل
گر کنی یک غنچه فکر عالم آزادگی
یابی از هر چین دامن صد گریبانزار گل
عشرت این باغ یکسر برگ تسلیم فناست
جبههای چند از شکفتن میکند هموار گل
خلوت آن جلوه غیر از حیرتم چیزی نداشت
هر قدر بیپرده شد آیینه کرد اظهار گل
خاک ما هم میکشد آغوش ناز جلوهای
چون بهار آمد جهانی میکند یکبار گل
سر به سر باغ جهان بیدل مقام حیرتست
دارد از هر برگ اینجا پشت بر دیوارگل
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.