به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
عشرت سالگره تا کیات ای غفلت فال
رشتهای هستکه لب میگزد ازگفتن سال
بگذر ای شمع ز تشویش زبان آرایی
کاروانهاست درین دشت خموشی دنبال
دعوی عشق و هوس عام فتادهست اینجا
عالم ازکام و زبان عرصهٔکوس است و دوال
دل سخت آینهٔ آتش کبر و حسد است
تب اینکوه به جز سنگ ندارد تبخال
سعی مشاطه غم زشتی ایجاد نخورد
زنگی از داغ جبین سوخت به آرایش خال
خاکساریست بهاری که چمنها دارد
ای نهال ادب از ربشه مکن قطع وصال
انفعال من وتو با دل روشن چهکند
عرق شخص زآیینه نریزد تمثال
عالمست این به غرور تو که میپردازد
بوالهوس یک دوسه روزی به خیالات ببال
مه پس از بدر شدن سعی هلالش پیش است
چون به معراج رسد طالب نقص استکمال
عشق بیخود ز خودم میبرد و میآرد
رنگ در دعوی پرواز ندارد پر و بال
بهکه چون شمع به سر قطعکنی راه ادب
تا ز سعی قدمت سایه نگردد پامال
دیده شوخ نگاهان ز حیا بیخبر است
چهکند بیدل اگر نگذرد آب از غربال
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.