بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۱۳: گر جنون جوشد به این تأثیر احسانش ز سنگ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر جنون جوشد به این تأثیر احسانش ز سنگ شیشهٔ نشکسته باید خواست تاوانش ز سنگ بر سر مجنون کلاهی گر نباشد گو مباش عزتی دیگر بود همچون نگیندانش ز سنگ ناز پرورد خیال جور طفلانیم ما سایه دارد بر سر خود خانه وبرانش ز سنگ با نگاهش بر نیاید شوخی خواب گران چون شرر بگذشت آخر تیر مژگانش ز سنگ گر شرار ما به کنج نیستی قانع شود تا قیامت می کشد روغن چراغانش ز سنگ مدّ احسانی که گردون بر سر ما می کشد هست طوماری که دارد مُهر عنوانش ز سنگ همچوگندم می کشد هرکس درین هفت آسیا آنقدر رنجی که بر می آورد نانش ز سنگ سخت جانی چنگ اقبالیست با شاهین حرص تا کشد گوهر ندارد چاره میزانش ز سنگ پای خواب آلود تمکین کسب مجنون مرا همچو کوه افتاد آخر گل به دامانش ز سنگ حیف دل کز غفلتت باشد غبار اندود جسم می توان کردن به رنگ شیشه عریانش ز سنگ شوق من بیدل درین کهسار پرافسرده کیست ناله ای دارم که می بالد نیستانش ز سنگ بیدل دهلوی