کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شمع من‌ گرم حیا کرد مگر سوی چراغ

    می‌توان‌ کرد شنا در عرق روی چراغ

    دل اگر جوش طراوت نزند، سوختنی

    شعله‌ کافی‌ست همان سرو لب جوی چراغ

    سوختیم از هوس اما مژه واری نکشید

    بال پروانهٔ ما شانه به‌گیسوی چراغ

    نتوان بود ز نیرنگ عتابش غافل

    بزم‌گرم است به افروختن روی چراغ

    بالش عافیتی نیست درین شعله‌ بساط

    نفس سوخته دارد سر زانوی چراغ

    پیری و عشرت ایام جوانی غلط است

    صبحدم رنگ نبنددگل شب‌بوی چراغ

    قرب این شعله مزاجان به‌خود آتش زده است

    نیست پروانهٔ ما بیخبر از خوی چراغ

    عجز ما رنگ اشارتکدهٔ ناز تو ریخت

    بال پروانه شد آخر خم ابروی چراغ

    آب‌گردید دل و ناله همان عجز تو است

    رشته فربه نشد از خوردن پهلوی چراغ

    هرکجاگردکند شمع خیالم بیدل

    شعله از شرم نشیند پس زانوی چراغ

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha