کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مغز شد در سر پر شور من از سودا خشک

    باده چون آب‌گهرگشت درین مینا خشک

    تشنه‌لب بس که دویدم به بیابان جنون

    گشت چون ریگ روان آبله‌ام در پا خشک

    کام امید چسان جام تسلی‌گیرد

    که‌کرم تشنه سوال است و زبان ما خشک

    به تغافل ز هوس یک مژه دامن چیدن

    برد چون پرتو خورشیدم ازین دریا خشک

    اشک شمعیم که از خجلت بی‌تاثیری

    می‌شود قطرهٔ ما تا به چکیدنها خشک

    گرم جوشست نفس ساغر شوقی دریاب

    نشئه مفتست مبادا شود این صهبا خشک

    منع آشوب هوسها نشود عزلت ما

    سعی افسردن گوهر نکند دریا خشک

    تشنه‌کامی‌ گل بی‌صرفگیی اسرار است

    تا خموش است نگردد جگر مینا خشک

    نم اشکی نچکید ازمژه ی غفلت ما

    خون یاقوت شد آخر به رگ خارا خشک

    اشک مجنون چقدر خوش قلم تردستی‌ست

    سطری از جاده ندیدیم درین صحرا خشک

    نیست غیر از عرق شرم شفاعتگر ما

    یارب این چشمهٔ رحمت نکنی فردا خشک

    حیرت از ما نبرد هول قیامت بیدل

    آب آیینه نسازد اثر گرما خشک

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha