بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۷۵: شمع من گرم حیا کرد مگر سوی چراغ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شمع من گرم حیا کرد مگر سوی چراغ می توان کرد شنا در عرق روی چراغ دل اگر جوش طراوت نزند، سوختنی شعله کافی ست همان سرو لب جوی چراغ سوختیم از هوس اما مژه واری نکشید بال پروانهٔ ما شانه به گیسوی چراغ نتوان بود ز نیرنگ عتابش غافل بزم گرم است به افروختن روی چراغ بالش عافیتی نیست درین شعله بساط نفس سوخته دارد سر زانوی چراغ پیری و عشرت ایام جوانی غلط است صبحدم رنگ نبنددگل شب بوی چراغ قرب این شعله مزاجان به خود آتش زده است نیست پروانهٔ ما بیخبر از خوی چراغ عجز ما رنگ اشارتکدهٔ ناز تو ریخت بال پروانه شد آخر خم ابروی چراغ آب گردید دل و ناله همان عجز تو است رشته فربه نشد از خوردن پهلوی چراغ هرکجاگردکند شمع خیالم بیدل شعله از شرم نشیند پس زانوی چراغ بیدل دهلوی