کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آخر چو شمع سوختم از برگ و ساز خویش

    یارب نصیب‌ کس نشود امتیاز خویش

    لیلی‌ کجاست تا غم مجنون خورد کسی

    از خویش رفته‌ایم به توفان ناز خویش

    بوی خیال غیر ندارد دماغ عشق

    عالم‌ گلی‌ست از چمن بی‌نیاز خویش

    این یک نفس ‌که آمد و رفت خیال ماست

    بر عرش و فرش خندد و شیب‌ و فراز خویش

    در عالمی‌ که انجمن‌ کوری و کری است

    هر نغمه پرده بست بر آهنگ ساز خویش

    هر کس اسیر سلسلهٔ ناز دیگر است

    ما و خط تو، زاهد و ریش دراز خویش

    این بیستون قلمرو برق جمال ‌کیست

    هر سنگ دارد آتش شوق‌ گداز خویش

    بر آرزوی خلق در خلد واگذار

    ما را نیاز کن به غم دلنواز خویش

    بی‌پردگی نقاب بهار تعینیم

    گل باغ رنگ دارد از اخفای راز خویش

    از دور باش عالم نامحرمی مپرس

    خلقی زده‌ست حلقه به درهای باز خویش

    بیدل به بارگاه حقیقت چه نسبت است

    ما را که نیست راه به فهم مجاز خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha