به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
از قناعت خاک باید کرد در انبان حرص
آبرو تا کی شود صرف خمیر نان حرص
هیچ دشتی نیست کز ریگ روان باشد تهی
بر نمیآید حساب از ریزش دندان حرص
هر طرف مژگان گشایی عالم خمیازه است
از زمین تاآسمان چاک است در دامان حرص
دعوت فغفور ماتمخانه کرد آفاق را
موکشی زایل نشد ازکاسههای خوان حرص
ای حریصان رحم بر احوال یکدیگر کنید
آب شد سعی نفس جان شما و جان حرص
تا به کی باشد کسی سودایی سود و زیان
تخته میگردد به یک خشت لحد دکان حرص
عالمی اسباب بر هم چید و زین دریا گذشت
تا نفس داری تو هم پل بند از سامان حرص
خاک هم از شوخی ابرام دام آسوده نیست
از تصنع کیست پوشد چشم بیمژگان حرص
تا نبندی سنگ بر دل از تقاضای طلب
معنی دل چیست نتوان یافت در دیوان حرص
گه غم یعقوب وگه ناز زلیخا میکشیم
یوسف ما را که افکند آه در زندان حرص
مردگان را نیز سودای قیامت در سر است
زنده میدارد جهانی را همین احسان حرص
خواه برگنج قناعت خواه در قصر غنا
روزکی چند است بیدل هرکسی مهمان حرص
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.