کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جوانی دامن افشان رفت و پیری هم به دنبالش

    گذشت از قامت خم‌ گوش بر آواز خلخالش

    ز پرواز نفس آگه نی‌ام لیک اینقدر دانم

    که آخر تا شکستن میرسد سعی پر و بالش

    به خواب وهم تعبیر بلندی‌کرده‌ام انشا

    به‌گردون می‌تند هرکس بقدر گردش حالش

    وداع ساز هستی‌ کن‌ که اینجا هر چه پیدا شد

    نفس‌ گردید بر آیینهٔ تحقیق تمثالش

    مزاج ناتوان عشق چون آتش تبی دارد

    که جز خاکستر بنیاد هستی نیست تبخالش

    شبستان جنون دیگر چه رونق داشت حیرانم

    چراغان‌ گر نمی‌بود از شرار سنگ اطفالش

    گرفتم نوبهار آمد چه دارد گل در این گلشن

    همان آیینه‌دار وحشت پار است امسالش

    به ضبط نالهٔ دل می‌گدازم پیکر خود را

    مگر در سرمه غلتم تا کنم یک خامشی لالش

    غنا و فقر هستی آنقدر فرصت نمی‌خواهد

    نفس هر دم زدن بی‌پرده است ادبار و اقبالش

    به هر کلکی ‌که پردازند احوال من بیدل

    چو تار ساز بالد تا قیامت ناله از نالش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha