به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
چنین تا کی تپد در انتظار زخم نخجیرش
درآغوش کمان بر دل قیامت میکند تیرش
مگر آن جلوه دریابد زبان حیرت ما را
که چون آیینه بیحرف است صافیهای تقریرش
اگر این است برق خانه سوز شعلهٔ حسنت
جهانی میتوان آتش زدن از رنگ تصویرش
مصور جلوه نتواند دهد نقش میانت را
گر از تار نظر سازند موی کلک تحریرش
سیهروزی که یاد طرهات آوازهاش دارد
به صد خورشید نتوان شد حریف منع شبگیرش
به این نیرنگ اگر حسن بتان آیینه پردازد
برهمن دارد ایمانی که شرم آید ز تکفیرش
به سعی جانکنیها کوهکن آوازهای دارد
به غوغا میفروشد هرکه باشد آب در شیرش
در این دشت جنون الفتگرفتاری نمیباشد
که آزادی پر افشان نیست از آواز زنجیرش
نفس میبست بر عمر ابد ساز حباب من
به یک بست وگشاد چشم آخر شد بم و زیرش
دل جمع آرزو داری بساط گفتگو طی کن
کهگوهر بر شکست موج موقوف است تعمیرش
به صحرایی که صیادشکمند زلف او باشد
اگر معنی شود جستن ندارد گرد نخجیرش
به صد طاقت نکردم راست بیدل قامت آهی
جوانیها اگر این است رحمت باد بر پیرش
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.