بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۸۴: چنین تا کی تپد در انتظار زخم نخجیرش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنین تا کی تپد در انتظار زخم نخجیرش درآغوش کمان بر دل قیامت می کند تیرش مگر آن جلوه دریابد زبان حیرت ما را که چون آیینه بی حرف است صافیهای تقریرش اگر این است برق خانه سوز شعلهٔ حسنت جهانی می توان آتش زدن از رنگ تصویرش مصور جلوه نتواند دهد نقش میانت را گر از تار نظر سازند موی کلک تحریرش سیه روزی که یاد طره ات آوازه اش دارد به صد خورشید نتوان شد حریف منع شبگیرش به این نیرنگ اگر حسن بتان آیینه پردازد برهمن دارد ایمانی که شرم آید ز تکفیرش به سعی جان کنیها کوهکن آوازه ای دارد به غوغا می فروشد هرکه باشد آب در شیرش در این دشت جنون الفت گرفتاری نمی باشد که آزادی پر افشان نیست از آواز زنجیرش نفس می بست بر عمر ابد ساز حباب من به یک بست وگشاد چشم آخر شد بم و زیرش دل جمع آرزو داری بساط گفتگو طی کن که گوهر بر شکست موج موقوف است تعمیرش به صحرایی که صیادش کمند زلف او باشد اگر معنی شود جستن ندارد گرد نخجیرش به صد طاقت نکردم راست بیدل قامت آهی جوانی ها اگر این است رحمت باد بر پیرش بیدل دهلوی