کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چه لازم جوهر دیگر نماید پیکر تیغش

    بس است از موج خون بیگناهان جوهر تیغش

    به آیینی‌که شاخ‌گل هجوم غنچه می‌آرد

    چرا خونم حمایل نیست یا رب در بر تیغش

    محبت‌ گر دلیلت شد چه امکانست نومیدی

    کف خون هم بجایی می‌رساند رهبرتیغش

    به صد تسلیم می‌باید رضا جوی قدر بودن

    چو ابرو بر سر چشمست حکم لنگر تیغش

    به بال طایر رنگ از رگ‌گل رشته می‌باشد

    رهایی نیست خونم‌را ز دام جوهرتیغش

    اگر خورشید در صد سال یک لعل آورد بیرون

    بدخشانها به یک دم بشکفاند جوهر تیغش

    خطی از عافیت در دفتر بسمل نمی‌گنجد

    مزن بر صفحهٔ دلهای ما جز مسطر تیغش

    به حسرت عالمی بیتاب رقص بسمل است اما

    که دارد آنقدر خونی‌ که‌ گردد زیور تیغش

    دماغ دست‌از آب‌،‌خضر شستن‌برنمی‌دارم

    بلند است از سرم صد نیزه موج‌ گوهر تیغش

    درین میدان مشو منکر تلاش ناتوانان را

    مه‌نو هم سری می‌آرد آخر بر سر تیغش

    چه مقدار آبرو سامان‌ کند خون من بیدل

    به دریا تر نمی‌گردد زبان اژدر تیغش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha