بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۹۶: چه لازم جوهر دیگر نماید پیکر تیغش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه لازم جوهر دیگر نماید پیکر تیغش بس است از موج خون بیگناهان جوهر تیغش به آیینی که شاخ گل هجوم غنچه می آرد چرا خونم حمایل نیست یا رب در بر تیغش محبت گر دلیلت شد چه امکانست نومیدی کف خون هم بجایی می رساند رهبرتیغش به صد تسلیم می باید رضا جوی قدر بودن چو ابرو بر سر چشمست حکم لنگر تیغش به بال طایر رنگ از رگ گل رشته می باشد رهایی نیست خونم را ز دام جوهرتیغش اگر خورشید در صد سال یک لعل آورد بیرون بدخشانها به یک دم بشکفاند جوهر تیغش خطی از عافیت در دفتر بسمل نمی گنجد مزن بر صفحهٔ دلهای ما جز مسطر تیغش به حسرت عالمی بیتاب رقص بسمل است اما که دارد آنقدر خونی که گردد زیور تیغش دماغ دست از آب ، خضر شستن برنمی دارم بلند است از سرم صد نیزه موج گوهر تیغش درین میدان مشو منکر تلاش ناتوانان را مه نو هم سری می آرد آخر بر سر تیغش چه مقدار آبرو سامان کند خون من بیدل به دریا تر نمی گردد زبان اژدر تیغش بیدل دهلوی