به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
نمیدانم چه گل در پرده دارد زخم شمشیرش
که رنگ هر دو عالم میتپد در خون نخجیرش
دگر ای وحشت از صیدم به نومیدی قناعت کن
بهگوش زخمم افتادهست آواز نی تیرش
مپرسید از مآل هستی غفلت سرشت من
چو مخمل دیدهام خوابی که در خوابست تعبیرش
چه سازد غیر خاموشی جنون گریه دربارم
که همچون جوهر آیینه در آب است زنجیرش
سبگ گردی در این حیرتسرا آزادهام دارد
نگه را منع جولان نیست پای رفته در قیرش
صد آفت از که باید جست در معمورهٔ امکان
اگر صبحست هم از شبنم آبی هست در شیرش
حباب از موج هستی دست طاقت شسته میکوبد
که طاق عمرچون بشکست ممکن نیست تعمیرش
ز بخت تیره عاشق را چه امکانست آسودن
که مژگان تا بهم آرد سیاهی میکند زیرش
نی ام عاجز اگر زد محتسب بر سنگ مینایم
چو نشتر نالهای دارم که خونریز است تاثیرش
به رنگی کرد یادم داغ الفت پیشهٔ صیاد
که جوشد حلقهٔ دام از رمیدنهای نخجیرش
ز صحرای فنا تا چشمهٔ آب بقا بیدل
ره خوابیدهای دیگر ندیدم غیر شمشیرش
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.