کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ذوق شهرتها دلیل فطرت خام است و بس

    صورت نقش نگین خمیازهٔ نام است و بس

    نوحه‌کن بر خویش اگر مغلوب چشم افتاد دل

    آفتاب آنجاکه زبر خاک شد شام است وبس

    از قبول عام نتوان زیست مغرور کمال

    آنچه تحسین دیده‌ای زین قوم دشنام است و بس

    حق‌شناسی کو، مروت کو، ادب کو، شرم کو

    جهد اهل فضل بر یکدیگر الزام است و بس

    گلرخان دام وفا از صید الفت چیده‌اند

    گردش چشمی‌که هوش می‌برد جام است و بس

    هرچه می‌بینی بساط‌ آرای عرض حیرت است

    این گلستان سربه‌سر یک نخل بادام است و بس

    هیچکس را قابل آن جلوه نپسندید عشق

    جوهر حیرانی آیینه اوهام است و بس

    در ره عشقت‌ که تدبیر آفت بیطاقتی‌ست

    هر کجا واماندگی‌ گل‌ کرد آرام است و بس

    بال آهی می‌کشد اشکی‌ که می‌ربزیم ما

    شبنم ما را هوا گشتن سرانجام است و بس

    از تعلق آنقدر خشت بنای کلفتی

    اندکی از خود برآ، عالم سر بام است و بس

    چون سیاهی رفت از مو، فکر خودرایی خطاست

    جامه هرگه شسته‌گردد باب احرام است و بس

    فطرت بیدل همان آیینهٔ معجزنماست

    هر سخن‌ کز خامه‌اش می‌جوشد الهام است وبس

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha