کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شخص معدومی‌، به پیش وهم خود موجود باش

    ای شرار سنگ ازآن عالم‌که نتوان بود باش

    رنج هستی بردنت از سادگیها دور نیست

    صفحهٔ آیینه‌ای داری خیال اندود باش

    سالی و ماهی نمی‌خواهد رم برق نفس

    در خیالت مدت موهوم گو معدود باش

    در زیانگاه تعین نیست حسن عافیت

    گر توانی خاک شد آیینهٔ مقصود باش

    جوهر قطع تعلق تاب هر نامرد نیست

    ای امل جولاه فطرت‌ محو تار و پود باش

    پردهٔ ساز خداوندیست وضع بندگی

    گر سجودآموز خود گردیده‌ای مسجود باش

    مال و جاهت شد مکرر بعد ازین دل جمع‌کن

    یک دو روز ای بیخبرگو حرص ناخشنود باش

    سنگ هم بی‌انتقامی نیست در میزان عدل

    بت شکستی مستعد آتش نمرود باش

    هر چه از خود می‌دهی بر باد بی‌ایثار نیست

    خاک اگر گردی همان برآستان جود باش

    شکوهٔ درد رسایی را نمی‌باشد علاج

    گرهمه صد رنگ سوزی چون نفس بی‌دود باش

    خانهٔ آیینه بیدل نیست بر تمثال تنگ

    بر در دل حلقه زن‌ گو شش جهت مسدود باش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha