کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلی دارم که غیر از غنچه بودن نیست بهبودش

    تبسم همچو زخم صبح می‌سازد نمکسودش

    توان از حیرتم جام دو عالم نشئه پیمودن

    نگاهی سوده‌ام امشب به لبهای می‌آلودش

    ز موج خط‌ وقار شعلهٔ حسنش تماشا کن

    که تمکین می‌چکد همچون رگ یاقوت از دودش

    نکردی انتخاب نقش از داغ دل عاشق

    عبث چون کعبتین نرد افکندی ز کف زودش

    گر آهنگ پر فشانی کند پروانهٔ بزمت

    چراغان سر کشد از گرد بال شعله فرسودش

    جهانی در تلاش آبرو ناکام می‌میرد

    نمی‌داند که غیر از خاک گشتن نیست مقصودش

    تو خواهی بوی‌گل‌، خواهی شرار سنگ باش اینجا

    ز خود رفتن رهی داردکه نتوان‌کرد مسدودش

    ز بیدردی مبادا منفعل سازی محبت را

    کز آغوش قبول خوبش هم دور است مردودش

    ز سر تا پای من در حسرت دیدار می‌کاهد

    به آن ذوقی‌که بر آیینهٔ دل باید افزودش

    مپرس از دستگاه نیستی سرمایهٔ هستی

    عدم بی‌پرده شد تا اینقدرکردند موجودش

    سیاهی‌کی ز دست زرشماران می‌رود بیدل

    به هر جا آتش افروزی اثر می‌ماند از دودش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha