بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۷۳: دلی دارم که غیر از غنچه بودن نیست بهبودش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلی دارم که غیر از غنچه بودن نیست بهبودش تبسم همچو زخم صبح می سازد نمکسودش توان از حیرتم جام دو عالم نشئه پیمودن نگاهی سوده ام امشب به لبهای می آلودش ز موج خط وقار شعلهٔ حسنش تماشا کن که تمکین می چکد همچون رگ یاقوت از دودش نکردی انتخاب نقش از داغ دل عاشق عبث چون کعبتین نرد افکندی ز کف زودش گر آهنگ پر فشانی کند پروانهٔ بزمت چراغان سر کشد از گرد بال شعله فرسودش جهانی در تلاش آبرو ناکام می میرد نمی داند که غیر از خاک گشتن نیست مقصودش تو خواهی بوی گل ، خواهی شرار سنگ باش اینجا ز خود رفتن رهی داردکه نتوان کرد مسدودش ز بیدردی مبادا منفعل سازی محبت را کز آغوش قبول خوبش هم دور است مردودش ز سر تا پای من در حسرت دیدار می کاهد به آن ذوقی که بر آیینهٔ دل باید افزودش مپرس از دستگاه نیستی سرمایهٔ هستی عدم بی پرده شد تا اینقدرکردند موجودش سیاهی کی ز دست زرشماران می رود بیدل به هر جا آتش افروزی اثر می ماند از دودش بیدل دهلوی