کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    این صبح که جولانها بر چرخ برین هستش

    دامن شکن همت ‌گردد دو سه چین هستش

    پر هرزه درا مگذار زین قافلهٔ آفات

    شور نفسی دارد صد صور طنین هستش

    طبعی‌ که ‌کمالاتش جز کسب دلایل نیست

    بی‌شبهه مکن باور گر حرف یقین هستش

    از خیره‌سر دولت اخلاق نیاید راست

    آشوب چپ اندازی تا نقش نگین هستش

    ادبار هم از اقبال ‌کم نیست در این میدان

    بر مرد تلاش حیز غالب ز سرین هستش

    از وضع زمینگری‌ گو خواجه به تمکین ‌کوش

    دم جز به تکلف نیست رخشی ‌که به زین هستش

    هر فتنه که می‌زاید از حاملهٔ ایام

    غافل نشوی زنهار صد فعل چنین هستش

    هرکس به ره تحقیق دعوی قدم دارد

    دوری ز در مقصد بسیار قرین هستش

    آن چشم‌که انسان را سرمایهٔ بینایی‌ست

    از هر دو جهان بیش است‌ گر آینه بین هستش

    بر نشو و نما چشمی بگشا و مژه بربند

    هر گل‌ که تو می‌کاری آیینه زمین هستش

    از روز و شب‌ گردون بیدل چه غم و شادی

    خوش باش ‌که مهر و کین‌ گر هست همین هستش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha