کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صاحب دل را نزیبد گفت‌وگو با هیچکس

    محرم آیینه چون تمثال باید بی‌نفس

    جز ندامت پرتوی از شمع هستی گل نکرد

    نخل ماتم راست اشک از میوه‌های پیشرس

    در بیابانی که مابار خموشی بسته‌ایم

    با نگاه چشم حیران می‌دمد شور جرس

    الفت اسباب دل را جوهرآیینه شد

    آب می‌گردد نهان آخر ز جوش و خار و خس

    ای ندامت آب گردان خاک بنیاد مرا

    تا در این صورت توانم دست شستن از هوس

    تیغ استغنای قاتل رنگی از من برنداشت

    دست خون بسملم در دامن چاک است و بس

    نیست‌گر پرواز سیر بیخودی هم عالمی‌ست

    از شکست رنگ پیداکرده‌ام چاک قفس

    خاکساری می‌رسد آخر به داد سرکشی

    اضطراب موج راساحل بود فریادرس

    چون‌ حیا غالب‌ شود غیر از خموشی‌ چاره نیست

    هرکه باشد چون گهر در آب می‌دزدد نفس

    لذت درد محبت هم تماشاکردنی‌ست

    دل به‌ذوقی می‌خورد خونم‌که نتوان‌گفت بس

    کاروان عمر بیدل مقصدش معلوم نیست

    می‌چکد اشک و قیامت می‌کند شور جرس

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha