کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بیا ای شعله تا دل فال وصلی از تو بردارد

    که این شمع خموش امشب نگاهی در سفر دارد

    تماشاگاه معدومی ز من چیده‌ست سامانی

    که هر کس چشم می‌پوشد ز خود بر من نظر‌ دارد

    به دوش هر نفس از دلگرانی محملی دارم

    مگر سعی شرر این کوه را از خاک بردارد

    به بو‌ی مژدهُ وصلت دل از خود رفته است اما

    چنان نام تو می‌پرسد که پندارم خبر دارد

    نجوشد منت غیر، از ادای مدعای من

    به‌گاه ناله‌، مکتوب من از خود نامه بردارد

    به نومیدی هوس آوارهٔ صد گلشن امیدم

    من و وامانده پروازی‌که در هر رنگ پر دارد

    به هم چسبیدن مژگان به کنج فقر می‌گوید

    که نی هرچند صرف بوریا گردد شکر دارد

    تو از کیفیت اقبال فقر آگه نه‌ای ورنه

    طلسم بی‌دری از هر طرف آیند در دارد

    بهار جلوه از کف می‌رود فرصت غنیمت دان

    اگر رنگ است و گر بو دامن‌ گل برکمر دارد

    نگه در چشم آهو آب شد از رشک قربانی

    که تیغش‌ گر کند رحمی شب ما هم سحر دارد

    نوای ‌قمری و بلبل مکرر شد درین‌ گلشن

    تو اکنون ناله‌ کن بیدل که آهنگت اثر دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha