به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
کسی معنی بحر فهمیده باشد
که چون موج برخویش پیچیده باشد
چو آیینه پر ساده است این گلستان
خیال تو رنگی تراشیده باشد
کسی را رسد ناز مستی که چون خط
به گرد لب یار گردیده باشد
به گردون رسد پایهٔ گردبادی
که از خاکساری گلی چیده یاشد
طراوت در این باغ رنگی ندارد
مگر انفعالی تراویده باشد
غم خانهداریست دام فریبت
گره بند تار نظر دیده باشد
درین ره شود پایمال حوادث
چو نقش قدم هرکه خوابیده باشد
به وحشت قناعت کن از عیش امکان
گل این چمن دامن چیده باشد
ز گردی کزین دست خیزد حذر کن
دل کس در این پرده نالیده باشد
ندارم چو گل پای سیر بهارت
به رویم مگر رنگ گردیده باشد
جهان در تماشاگه عرض نازت
نگاهی در آیینه بالیده باشد
بود گریه دزیدن چشم بیدل
چو زخمی که او آب دزدیده باشد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.