کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    روز سیهم سایه صفت جزو بدن شد

    آسوده شو ای آینه زنگار کهن شد

    شبنم به چه امید برد صرفهٔ ایجاد

    چشمی که گشودم عرق خجلت من شد

    نشکافتم آخر ره تحقیق‌گریبان

    فرصت نفسی داشت‌که پامال سخن شد

    تدبیر، علاج مرض ذاتی‌کس نیست

    از شیشه شدن سنگ همان توبه‌شکن شد

    حیرت نپسندید ز ما گرم نگاهی

    بردیم در آن بزم چراغی‌ که لگن شد

    تنزیه ز آگاهی ما گشت‌ کدورت

    جان بود که در فکر خود افتاد و بدن شد

    جز یأس ز لاف من و ما هیچ نبردیم

    تار نفس از بسکه جنون یافت ‌کفن شد

    شب در خم اندیشه‌ ی ‌گیسوی تو بودم

    فکرم گرهی خورد که یک نافه ختن شد

    چون اشک به همواری ازین دشت‌ گذشتم

    لغزیدن پا راه مرا مهره زدن شد

    گرد ره غربت چقدر سعی وفا دشت

    خاکم به سرافشاند به حدی‌که وطن شد

    بیدل اثری برده‌ای از یاد خرامش

    طاووس برون آگه خیال تو چمن شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha