به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
گل نکرد آهیکه بر ما خنجر قاتل نشد
آرزو برهم نزد بالیکه دل بسمل نشد
دام محرومی درین دشت احتیاط آگهیست
وای بر صیدیکه از صیاد خود غافل نشد
دل به راحت گر نسازد با گدازش واگذار
گوهر ما بحر خواهد گشت اگر ساحل نشد
در بیابانی که ما را سر به کوشش دادهاند
جاده هم از خویش رفت و محرم منزل نشد
شعله را خاموش گشتن پای از خود رفتن است
داغ هم گردیدم و آسودگی حاصل نشد
گرچه رنگ این دو آتشخانه از من ریختند
از جبینم چون شرر داغ فنا زایل نشد
اعتبار اندیشگان آفتپرست کاهشند
هیچکسبیخودگدازی شمع این محفل نشد
عافیت گر هست نقش پردهٔ واماندگیست
حیف پروازیکه آگاه از پر بسمل نشد
ذوق آغوش دویی در وصل نتوان یافتن
بیخبرمجنون ما لیلی شد ومحمل نشد
نیگداز دل بهکار آمد نه ریزشهای اشک
بیتومشت خاک من برباد رفت وگل نشد
در لباس قطره نتوان تلخی دریاکشید
مفت آن خونیکه خاکستر شد امّا دل نشد
غیرمن زین قلزم حیرت حبابیگل نکرد
عالمی صاحبدلاست امّاکسی بیدل نشد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.