کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از قضا بر خوان ممسک‌ گر کسی نان بشکند

    تا قیامت منتش بی‌سنگ دندان بشکند

    راحت اهل وفا خواهی مخواه آزار دل

    تا مباد این شیشه بزم می‌پرستان بشکند

    اینچنین‌کز عاجزی بی‌دست و پا افتاده‌ایم

    رنگ‌هم از سعی‌ما مشکل‌که آسان بشکند

    بحر لبریز سرشک از پیچ‌وتاب موج ها ست

    آب‌می‌گردد در آن‌چشمی‌که مژگان بشکند

    زبر چرخ آرامها یکسرکمینگاه رم است

    گرد ما آن به‌ که بیرون زین بیابان بشکند

    ساغر قربانیان از گردش افتاده‌ست‌، کاش

    دور مژگانی خمار چشم حیران بشکند

    وحشتی‌ دارم درین‌ گلشن‌ که چون اوراق‌ گل

    رنگ اگر درگردش‌آرم طرف دامان بشکند

    یک تامل گر شود صرف خیال نیستی

    ای بسا گردن‌ که از بار گریبان بشکند

    عجز بنیادی‌، بر اسباب تجمل ناز چند

    رنگ می‌باید کلاه ناتوانان بشکند

    درگلستانی‌که نالد بیدل از شوق رخت

    آه بلبل خار در چشم بهاران بشکند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha