کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در عشق زپرواز نفس آینه برگیر

    هرچند رهت قطع شود باز ز سر گیر

    تا کی چو گهر در گره قطره فسردن

    توفان شو و آفاق به یک دیدهٔ تر گیر

    در ملک شهادت دیت است آنچه بیابند

    ای ناله تو هم خون شو و دامان اثر گیر

    خودداری و اندیشهٔ دیدار خیالست

    دل را به تپش آب کن و آینه برگیر

    تا چند زبان ‌گرم‌ کند مجلس لافت

    ای شعله دمی با نفس سوخته برگیر

    آیینهٔ اسرار دو عالم دل جمعست

    سر وقت‌ گریبان‌ کن و دریا به‌ گهر گیر

    حیرت خبر از زشتی آفاق ندارد

    آیینه شو و هرچه بود عیب هنر گیر

    پروانهٔ دیدار، نفس سوختگانند

    من رفته‌ام از خویش ز آیینه خبر گیر

    بر باد دهد تا کی ات این هرزه‌ نگاهی

    خود را دمی از بستن مژگان ته پر گیر

    بیدل نفسی چند چو مزدور حبابت

    از بار نفس چاره محال است به سر گیر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha