به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
دل از فسون تعلق نگاه در زنجیر
چو موج چند توان رفت راه در زنجیر
امل به طبع نفس صبح محشری دارد
هنوز ربشه نهفتهست آه در زنجیر
چه ممکن است ز سودای طرهات رستن
نشستهایم به روز سیاه در زنجیر
به ساز زندگی آزادگی نیاید راست
کسی چه عرض دهد دستگاه در زنجیر
به هر صفتکه تاملکنیگرفتاریست
تو خواه محو خرد باش و خواه در زنجیر
به جرم زندگی است اینکه میبرند به سر
گداز دلق و شه از حب جاه در زنجیر
چو بخت، یار نباشد، به جهد نتوانکرد
ز حلقههای مرصعکلاه در زنجیر
نشاندهام به سر انتظار جنون
هزار چشم تهی از نگاه در زنجیر
هجوم نالهام، از راحتم مگو بیدل
کشیدهام نفسی گاهگاه در زنجیر
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.