کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر طمع دست طلب وامی‌کند

    بر قناعت خنده لب وامی‌کند

    گرم می‌جوشی به لذات جهان

    این شکر دکان تب وامی‌کند

    موج گوهر باش کارت بسته نیست

    ناخنی دارد ادب وامی‌کند

    فتح باب عافیت وقف ‌کسی‌ست

    کز جبین چین غضب وامی‌کند

    شیشه مشکن ورنه دل هم زین بساط

    راه کهسار حلب وامی‌کند

    سایهٔ طوبی نباشد گو مباش

    جای ما برگ عنب وامی‌کند

    ای چراغ محفل شیب و شباب

    صبح ته ‌گیر آنچه شب وامی‌کند

    شرم‌کم دارد ز ناموس عدم

    هر که طومار نسب وامی‌کند

    پنبه از مینا به غفلت برمدار

    این پری بند قصب وامی‌کند

    بی‌ادب بر غنچه نگشایید دست

    این‌ گره را گل به لب وامی‌کند

    عقده ناپیداست در تار نفس

    لیک بیدل روز و شب وامی‌کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha