کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چشم تعظیم ازگران‌جانان این محفل مدار

    کوفتن‌ گردد عصا کز سنگ برخیزد شرار

    سیر این‌گلشن مآلش انفعال خرمی‌ست

    عاقبت سر در شکست رنگ می‌دزدد بهار

    هرچه می‌بالد علم بر دوش‌گرد عاجزی‌ست

    نیستان شد عرصه از انگشتهای زینهار

    از بنای چینی دل‌کیست بردارد شکست

    ای فلک گر مردی این مو از خمیر ما برآر

    نشئهٔ دور و تسلسل تاکه راگردد نصیب

    جای ساغر ششجهت خمیازه می‌چیند خمار

    دل ز ضبط یک نفس جمعیت کلّیش نیست

    بحر ز افسون گهر تا کی ز خود گیرد کنار

    عالم امکان تماشاخانهٔ آیینه است

    هرچه می‌بینم به رنگ رفتهٔ خویشم دچار

    با دل افتاده‌ست کار زندگی آگاه باش

    آب را ناچار باید گشت درگوهر غبار

    مرزبان یأس امشب نام فرهاد که بود

    کز گرانی شد صدا نقش نگین‌ کوهسار

    بوی ‌پیراهن به حسرت کرد خلقی را مثل

    می‌کشد یک دیدهٔ یعقوب چندین انتظار

    از نفس سعی جنون ناقصم فهمیدنی‌ست

    صد گریبان می‌درم اما همین یک رشته‌وار

    می‌کشم تا قامت پیری‌ست بار هرچه هست

    گو فلک دوش خم خود نیز بر دوشم گذار

    بوریای فقرم آخر شهرهٔ آفاق شد

    هر سر موی من اینجا چون نفس شد نی‌سوار

    زحمت فکر درودن تا کی ای کشت امل

    پرکهن شد ریشه اکنون ‌گردن دیگر برآر

    بیدل از علم و عمل‌گر مدعا جمعیت است

    هیچ کاری غیر بیکاری نمی‌آید به‌کار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha