کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چشم واکن رنگ اسرار دگر دارد بهار

    آنچه در وهمت نگنجد جلوه‌گر دارد بهار

    ساعتی چون بوی‌ گل از قید پیراهن برآ

    از تو چشم آشنایی آنقدر دارد بهار

    کهکشان هم پایمال موج توفان گل است

    سبزه را از خواب غفلت چند بردارد بهار

    از صلای رنگ عیش انجمن غافل مباش

    پاره‌هایی چند بر خون جگر دارد بهار

    چشم تا واکرده‌ای رنگ از نظرها رفته است

    از نسیم صبح دامن بر کمر دارد بهار

    بی فنا نتوان گلی زین هستی موهوم چید

    صفحهٔ ما گر زنی آتش شرر دارد بهار

    از خزان آیینه دارد صبح تا گل می‌کند

    جز شکستن نیست رنگ ما اگر دارد بهار

    ابر می‌نالد کز اسباب نشاط این چمن

    هرچه دارد در فشار چشم تر دارد بهار

    ازگل و سنبل به نظم و نثر سعدی قانعم

    این معانی درگلستان بیشتر دارد بهار

    مو به مویم حسرت زخمت تبسم می‌کند

    هرکه گردد بسملت بر من نظر دارد بهار

    زین چمن بیدل نه سروی جست و نه شمشاد رست

    از خیال قامتش دودی به سر دارد بهار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha