بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۶۷۸: چشم واکن رنگ اسرار دگر دارد بهار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم واکن رنگ اسرار دگر دارد بهار آنچه در وهمت نگنجد جلوه گر دارد بهار ساعتی چون بوی گل از قید پیراهن برآ از تو چشم آشنایی آنقدر دارد بهار کهکشان هم پایمال موج توفان گل است سبزه را از خواب غفلت چند بردارد بهار از صلای رنگ عیش انجمن غافل مباش پاره هایی چند بر خون جگر دارد بهار چشم تا واکرده ای رنگ از نظرها رفته است از نسیم صبح دامن بر کمر دارد بهار بی فنا نتوان گلی زین هستی موهوم چید صفحهٔ ما گر زنی آتش شرر دارد بهار از خزان آیینه دارد صبح تا گل می کند جز شکستن نیست رنگ ما اگر دارد بهار ابر می نالد کز اسباب نشاط این چمن هرچه دارد در فشار چشم تر دارد بهار ازگل و سنبل به نظم و نثر سعدی قانعم این معانی درگلستان بیشتر دارد بهار مو به مویم حسرت زخمت تبسم می کند هرکه گردد بسملت بر من نظر دارد بهار زین چمن بیدل نه سروی جست و نه شمشاد رست از خیال قامتش دودی به سر دارد بهار بیدل دهلوی