کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    همتی‌ گر هست پایی بر سر دنیا زنید

    همچو گردون خیمه‌ای در عالم بالا زنید

    خانه‌پردازی نمی‌باید پی آرام جسم

    این غبار رفته را در دامن صحرا زنید

    نیست ساز عافیت در محفل‌گفت و شنود

    گوش اگر باز است باری قفل بر لب ها زنید

    می‌توان فرهاد شد گر بیستون نتوان شدن

    تیغ اگر بر سر نباشد تیشه‌ای بر پا زنید

    شهرت موهوم ننگ بی‌نشانی تا به کی

    آتش‌ گمنامیی در شهپر عنقا زنید

    نقد راحت برده‌اند از کیسه‌گاه زندگی

    بعد از این چون شعله در خاکستر خود وازنید

    خاک صحرای فنا خمخانهٔ جوش بقاست

    یک قلم ساحل شوید و ساغر دریا زنید

    کشتهٔ تیغ نگاه لاله‌ رویانیم ما

    شمع داغی بر سر لوح مزار ما زنید

    بزم ما را غیر قلقل مطربی در کار نیست

    ساقیان دستی به ساز گردن مینا زنید

    بیقراری همچو اشک از دیده‌ها افتادنست

    حلقه‌ای چون داغ باید بر در دلها زنید

    حسرت می گر نباشد نیست تشویش خمار

    بشکنید امروز جام و سنگ بر فردا زنید

    مصرع آهی ‌که گردد از شکست دل بلند

    گر فتد موزون به‌ گوش بیدل شیدا زنید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha