کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صبح شد در عرصهٔ‌گردون مگو خندان سفید

    کف به لب آورده است این بختی کوهان سفید

    تا کجا روشن شود عجز ترددهای خلق

    بحر هم در خورد گوهر می‌کند دندان سفید

    جاده‌پیمای عدم بودیم و کس محرم نبود

    این ره خوابیده شد از لغزش‌ مژگان سفید

    شبههٔ تحقیق نقشی می‌زند بر روی آب

    جز سیاهی هیچ نتوان شد درین میدان سفید

    زنگ دارد جوهر آیینهٔ عرض کمال

    درکلف خوابید هرجا شد مه تابان سفید

    تا نگردد سخت‌جانی دستگاه انفعال

    استخوان در پیکر ما می شود پنهان سفید

    زیرگردون چون سحردریک نفس‌گشتیم پیر

    می‌شود موی اسیر‌ان زود در زندان سفید

    راه غربت یک قدم رنجش کم از صد سال نیست

    اشک را از دیده دوری‌کرد تا مژگان سفید

    بزم می‌گرم است از دمسردی واعظ چه باک

    برف‌نتواند شدن در فصل تابستان سفید

    انتظار تیغ نازش انفعال آورد بار

    چون‌عرق‌گردیدآخر خون‌مشتاقان سفید

    می‌نوشتم نامه‌ای بی‌مطلب قربانیان

    جوش نومیدی ز بس‌کف‌کرد شد عنوان سفید

    کاروان انتظار آخر به جایی می‌رسد

    بیدل از چشم ترم راهی‌ست تاکنعان سفید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha