کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بر آستان تو تا جبهه نقش پا نشود

    حق نیاز به این سجده‌ها ادا نشود

    ز تیر‌ه بختی خود میل در نظر دارد

    به خاک پای تو هر دیده‌ای که وانشود

    چه ممکن است که در بوتهٔ گداز وفا

    د‌ل آب گردد و جام جهان‌نما نشود

    برون سایهٔ‌گل خوابگاه شبنم نیست

    سرم به پای بتان خاک شد چرا نشود

    توان شد آینهٔ بحر عافیت چو حباب

    اگر غبار نفس سد راه ما نشود

    مرا ز مرگ به خاطر غمی‌که هست این است

    که خاک‌گردم و دل محرم فنا نشود

    ز یار دوری و آسایش ای فلک مپسند

    که شبنم از برگل‌ خیزد و هوا نشود

    دل از غبار تعلق نمی‌توان برداشت

    نسیم وادی عبرت اگر عصا نشود

    به داغ می‌کند آخر جنون خرامیها

    چو شمع به که کسی سربرهنه پا نشود

    ز چشم حرص یقین دارم اینقدر بیدل

    که خاک گور هم این زخم را دوا نشود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha