کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    پیری آمدگشت چشم‌ازگریه‌ام‌کم‌کم سپید

    صبح عجز آماده دندان‌کرد از شبنم سپید

    این دم از تعمیر جسمم شرم باید داشتن

    کم‌کنند آن‌کهنه بنیادی‌که‌گردد خم سپید

    چاره ی بخت سیه در عالم تدبیر نیست

    داغهای لاله مشکل‌گرکند مرهم سپید

    آه ازین پیشم نیامد موی پیری در نظر

    چون‌علم‌کردم‌نگون‌، دیدم‌که شد پرچم سپید

    تا ابد برما شکست دل جوانی می‌کند

    موی چینی در هزار ادوار گردد کم سپید

    هرچه می‌بینی درین ‌صحرا سیاهی ‌کرده است

    دور و نزدیکی نمی‌گردد به چشم هم سپید

    ننگ دارد مرگ از وضع رسوم زندگی

    مرده راکردند.اپن رو جامهٔ ماتم سپید

    ازتلاش رزق خود را در وبال افکند خلق

    کرد گندم جاده‌های لغزش آدم سپید

    هر کرا دیدیم اینجا یوسفی‌ گم ‌کرده بود

    شش جهت یک چشم یعقوب است ‌در عالم سپید

    پیش‌خورشید قیامت سایه معدوم‌است و بس

    عشق خواهدکرد آخر نامهٔ ما هم سپید

    ترک‌مطلب‌ داشت‌ بیدل ‌حاصل ‌مطلوب حرص

    جز به ‌پشت‌ دست چون‌ ناخن‌ نشد در هم سپید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha