کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شوخی‌، بهار طبع چمن‌زاد می‌شود

    چندان که سرو قد کشد آزاد می‌شود

    وضع جهان صفیر گرفتاری هم است

    مرغ به دام ساخته صیاد می‌شود

    گردی‌ست جسته ما و من از پردهٔ عدم

    آخر خموشی این همه فریاد می‌شود

    تا چند دل ز هم نگدازد فسون عشق

    سندان هم آب از دم حداد می‌شود

    فیض صفا ز صحبت پاکان طلب‌کنید

    آهن ز سیم بیضهٔ فولاد می‌شود

    شب شد بنای شمع مهیای آتشست

    پروانه کو که خانه‌اش آباد می‌شود

    تا عبرتی به فهم رسانی به عجز کوش

    رنگ شکسته سیلی استاد می‌شود

    نقاش یک جهان هوسم کرد لاغری

    موی ضعیف خامهٔ بهزاد می‌شود

    جام تغافلش چقدر دور ناز داشت

    داد از فرامشی که مرا یاد می‌شود

    زین آتشی که عشق به جانم فکنده است

    گر آب بگذرد ز سرم باد می‌شود

    وحدت ز خودفروشی تعداد کثرت است

    یک بر یکی دگر زده هفتاد می‌شود

    بیدل معانی تو چه اقبال داشته‌ست

    چشم حسود بیت ترا صاد می‌شود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha