کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    حسن‌کلاه هوسی‌گر به تجمل شکند

    به‌ که دل از ما ببرد بر سر کاکل شکند

    بس که به‌گلزار وفا مشترک افتاده حیا

    رنگ ‌گل آید به صدا گر پر بلبل شکند

    مجملت آمد به نظر پردهٔ تفصیل هدر

    جزو پراکنده مباد آینه ‌ی ‌کل شکند

    شمع‌عا بساط طرب است آنکه درتن دشت قعب

    سر به هوا پای به دامان توکل شکند

    خواجه ز رنج‌ کر و فر، ازچه برد بوی اثر

    باز ندارد همه‌گر پشت خر از جل‌شکند

    در ادب بدگهران موعظهٔ شرم مخوان

    گردن این خیره‌ سران گر شکند غل شکند

    پایهٔ اقبال بلند آنهمه چون شمع مچین

    کاخرکارت به عرق شرم تنزل شکند

    از طلب هرزه‌درا چند دهی زحمت پا

    کاش درین بحر سراب آبله‌ای پل شکند

    دل چه‌کند با من وما تا شود ایمن زبلا

    کوه هم آخر ز صدا شیشه به قلقل‌شکند

    سیری چشم است همان جرعه‌کش دور غنا

    رنگ خمار تو مگر این دو قدح مل شکند

    صبح زشبنم همه‌تن چشم شد ازشوق چمن

    هرکه درین باغ رسید آینه بر گل شکند

    انجمنی راکه دهند آب زتوصیف خطت

    دود چراغش همه شب طرهٔ سنبل شکند

    چرخ محال است دهد داد دل بیدل ما

    گردش آن چشم مگر جام تغافل شکند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha