کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آهی به هوا چتر زد و چرخ برین‌ شد

    داغی به غبار الم آسود و زمین شد

    بشکست طلسم دل و زد کوس محبت

    پاشید غبار نفس و آه حزین شد

    نظاره به صورت زد و نیرنگ‌ کمان ریخت

    اندیشه به معنی نظری‌ کرد و یقین شد

    آن آینه ‌کز عرض صفا نیز حیا داشت

    تا چشم‌گشودیم پریخانهٔ چین شد

    غفلت چه فسون خواند که در خلوت تحقیق

    برگشت نگاهم ز خود و آینه‌بین شد

    گل‌کرد ز مسجودی من سجده‌ فروشی

    یعنی چو هلالم خم محراب جبین شد

    عنقایی‌ام از شهرت خودگشت فزون تر

    آخر پی‌گمنامی من نقش‌ نگین شد

    دل خواست به ‌گردون نگرد زیر قدم دید

    آن بود که در یک نظر انداختن این شد

    هر لحظه هوایی‌ست عنان‌تاب دماغم

    رخشی که ندارم به خیال اینهمه زین شد

    از عالم حیرانی من هیچ مپرسید

    آیینه ‌کمند نگهی بود که چین شد

    وقت است‌که بر بی‌کسی عشق بگرییم

    کاین شعله ز خار و خس ما خاک‌نشین شد

    در غیب و شهادت من و معشوق همانیم

    بیدل تو بر آنی ‌که چنان بود و چنین شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha